چشم در آئنه وشانه میکشید ، ذلف رها ..... عطرتن ش درهم ریخت ، نسی
چشم در آئنه وشانه میکشید ، ذلف رها
عطرتن ش درهم ریخت ، نسیم صبا
به بوسه می کشم لب و ، بیم زطعنه ام
به افسون عشق بندم ، زبان یاوه را
به شوق بوسه های تو پرمیکشد دل
به غیرازتوندار کس ، عطروفا را
به نازنگاهی. به هشوه خواندی ، عشق
به صد کرشمه کشاندی ، به دام ای عشق
چهره برمتاب عشق ، توشعاع ی گلشنی
که چشم دل گفت ، تومعجزای خدای منی
مرو.که تاب رفتن تو ، ندارد. غلام
توحقیقتی وهم ، وصال دلمی
غ..ر..آ
[ چهارشنبه 95/12/18 ] [ 7:14 عصر ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]